هر روز سر به شیشه می کوبد
باز می کنم
و ردّ ِ پروازش را پی می گیرم
*
با این همه شتاب کجا می رود
که باز فردا این جا است؟
*
و این عروس ِ چینی آن پایین
میان ِ دوربین ها
و دسته گل ها
چقدر ببین زیبا است
*
عروس را بردند
تو قهوه را بگذار
تا من
کیکی بگیرم از این نانوای ِ نبش ِ خیابان
رتردام، سپتامبر 2005
1 comment:
Post a Comment