بعدازظهر روزی از یک شنبه
یکی از ما نقش قربانی را تمام کند وگرنه این نقاشی ِ ناتمام به حراجمان خواهد رفت * ماه ِ دیرکرده به بانگ خروس آمد * روز ِ پیش ازیک ظهر بهاری یکی از ما اندازه اش را دور اندازد وگرنه این تصویر ِ نامتصور پیش از آن که خروس ساعتش را میزان کند در قاب قیچی مان خواهد کرد * ماه اگر میزان باشد آب های پایین را بالا خواهد آورد و کفر بی اندازه ی قاب ساز را که چرا اندازه نیست * باد، پیش از یک شنبه و ماه و خروس، از راه رسید * اندازه نیستیم همسران ِ پدرفرزندان که عشق را در خانه های امن می خوابانید عشق، تمام شب بیداری قصه می کند تمام کولی ها را شبگردی می رود و چنان بیدار می ماند تا یک بار برای همیشه بخوابد * تا صبح جمعه ای از سنگ های شما پیش از بانگ خروس به آخرین سار ِ تنها درخت ِ یک شنبه سنگسار شود * رتردام، اکتبر 2007Sunday, January 31, 2010
Subscribe to:
Posts (Atom)