Tuesday, June 05, 2007

فرانکفورت

هنوز فرانکفورت مرکز دنیا است

برلین، نشسته پای ِ تختش، تاریخ خمیازه می کند

*

دم جنبانکی چنان جنبید امروز

که سنگ و نیم کت و درخت

بی آن که حتا جنبشی را آغاز کنند

بر جای شان، به پیش باز ِ، زلزله رفتند

*

حالا مرکز دنیا منم

که با دنیا

قرار عاشقیّت دارم

*

می گویم بهتر نیست

تمام این کتاب ها را

به شعله ی آتش بسپاریم؟

*

یک دهن برای من بخوان جانم!

اهورمزدا اهریمنم، خبر نداری؟ مدت هاست

جهان را واگذاشته با هم آشتی کرده اند

رتردام، ژوئن 2007

1 comment:

Anonymous said...

:)