شب هایم در کوچه های نیاوران
سرگردان سربالایی های پنجره ی ماه و
روزهایم را تلفن خانه های پاکستان
به محله های پرت ِ رتردام پرتاب می کنند
*
تو نیستی که ببینی چه قدر نیستی
و این که هلندی اش به انگلیسی اردو کشیده است
*
امروز هم دوباره خط، خراب است؟
آچا
یعنی خرابی اش خراب نیست
که شاید باشد که نباشد
*
حالا دیگر زبانش را می فهمم
Yes sir, gaat u gaan!
*
انگشت می رود تا شصت و چار سانتی متر ِ مربع، کابین کند
اشاره ام به جنگ دکمه که می آید
چراغ رابطه از دو سو، سوسو می زند
شماره از آن سو بی تاب می شود
از این سو قرار نمی گیرد
چراغ رابطه تا شب های کوچه ات روشن نیست
______________
رتردام؛ ماه مه 2007
No comments:
Post a Comment