عجب روزی
اینو من گفتم
شب داشت یواش یواش می شد
که سعدی گفت
شب است و شاهد و شم
خانوم جون از اون اتاق جیغ کشید
بچه ها اول شاش کنین
بعد برین بخوابین
*
بعد کِی بود که اِنقَد بعدتر شد
*
بس که خوابمون میاد
تلفن خواب تو خواب می شه
تو می ری بخوابی
من از خواب می پرم
دنیا اگه صاف بود با هم می خوابیدیم
*
تو هیچی نگفتی
از اون وَر ِ خط، از این وَر ِ خط
من هیچی نگفتم
از این وَر ِ شب، از اون وَر ِ شب
یواش یواش خط خطی می شد
خُرده خُرده خِر خِر می کرد
خانوم جون خوابش برده بود و
هنوز بچه ها چه ها که نمی کردند
رتردام، ماه مه 2002
No comments:
Post a Comment