Tuesday, October 26, 2010

و دیگر این که هنوز زنده ام

و دیگر این که هنوز زنده ام
و ملالی نیست
جز دوری کسی
که مثل هیچ کسی دوری نمی کند
*
امسال روی کدام حیوان می گردیم؟
*
لنگر برگرفت کشتی
و رنگ غروب بندر را با خود رفت
در بازگشت آمده بودیم
دلتنگ ِ آن ها که می رویم و باز نمی گردند
*
دیشب تمام کوچه های شهر را
با چراغ
دنبالت گشتم
*
اما هوا چقدر اینجا
گفته می شود که عالی می بارد
کاشکی تو هم نگفته همین جا می بودی
زیر باران می شد دوش آفتاب بگیریم
کافه ی تیکران
نوشابه ی حلال گوارا باشیم
و یادمان نماند کیستسم و کجا باشیم
*
آنقدر یادمان نماند که دیگر شب شد
و شب گذشت و قطار شب گذشت و
کسی بیدار نشد مگر علف های دشت
که در غیبت نسیم
یک دم نجوائی کردند و باز خوابیدند
*
و من که رفته بودم
و بازگشته ام
اگر دوباره کوله بارم را بردارم
دوباره رفته باید باشم
یا دوباره باز باید گردم؟
*
برای هیچ الفبائی گفتی فرقی نمی گشاید
بود و نبود ما اینجا آنجا یکسان نابود است
پس بگذار دست کم پیش از باران
پشت بام خانه مان را کاهگل کنیم
*
مهرماه 1389، اصفهان

No comments: